{شعله}پارت ۸
کوک : باید...جلوی ایی.تهیونگو بگیریم..تا نامه به خارج از تالار نفرسته
یونگی : به بقیه سرباز ها خبر بدم؟
کوک : به سرباز های نامجون خبر بده
یونگی : چشم... تو (جیمین)جایینمیری پیش ولیعهد میمونی
جیمین : ...با سر تایید کرد
یونگی رف پیش سرباز ها
یونگی : قربان.. .... نفس نفس
نامجون : عه..یونگی تویی.چیشده
یونگی : ولعیهد رو بلخره نجات دادم
نامجون : الان کجاس...
یونگی : ...گف
و قربان نباید بزاریم اون نامه از تالار خارج شه
نامجون: همین الان به سرباز ها بگو اماده باشن
یونگی : چشم
پرش زمانی به تالار*
(جین.شوگا.هوپی. جزو سربازان نامجونه)
جین شمشیرشو اروم کشید و به سمت داخل تالار رف
تهیونگ داشت بیرون از تالار میرف...سرباز ها کنارش بودن
کهلشکر نامی بهشون حمله کردن
یونگی: داره فرار میکنه.. داد*
هوپی : من میرم دنبالش.. به دنبال ته رف*
تهیونگ از تالار خارج شده بود*
بچه ها به نظرتون نامه به بیرون از تالار میره؟
یونگی : به بقیه سرباز ها خبر بدم؟
کوک : به سرباز های نامجون خبر بده
یونگی : چشم... تو (جیمین)جایینمیری پیش ولیعهد میمونی
جیمین : ...با سر تایید کرد
یونگی رف پیش سرباز ها
یونگی : قربان.. .... نفس نفس
نامجون : عه..یونگی تویی.چیشده
یونگی : ولعیهد رو بلخره نجات دادم
نامجون : الان کجاس...
یونگی : ...گف
و قربان نباید بزاریم اون نامه از تالار خارج شه
نامجون: همین الان به سرباز ها بگو اماده باشن
یونگی : چشم
پرش زمانی به تالار*
(جین.شوگا.هوپی. جزو سربازان نامجونه)
جین شمشیرشو اروم کشید و به سمت داخل تالار رف
تهیونگ داشت بیرون از تالار میرف...سرباز ها کنارش بودن
کهلشکر نامی بهشون حمله کردن
یونگی: داره فرار میکنه.. داد*
هوپی : من میرم دنبالش.. به دنبال ته رف*
تهیونگ از تالار خارج شده بود*
بچه ها به نظرتون نامه به بیرون از تالار میره؟
۲.۸k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.